English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reception centre U مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reception U مهمانی
reception U وصول
reception U دریافت
reception U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
reception U پذیرا شدن
reception U پذیرش
reception U پذیرایی
reception U قبول
reception U برخورد
Reception U پذیرش هتل
reception U دریافت پذیرش
audio reception U دریافت صوتی
autodyne reception U موجگیری اتودینی
heterodyne reception U زنه سازی
reception hall U قسمتپذیرش
autodyne reception U موجگیری زنهای
barrage reception U سد گیرنده
beat reception U موجگیری زنهای
reception class U اولینکلاسیکهبچههامیروند
reception room U پذیرشگاه
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception room U اتاق پذیرایی
reception room U اتاق انتظار
reception rooms U اتاق پذیرایی
reception rooms U اتاق انتظار
reception rooms U پذیرشگاه
reception bay U صفحهپذیرش
cargo reception U قبولمحمولهبار
intermittent reception U موجگیری متناوب
endodyne reception U موج گیری زنهای
endodyne reception U موج گیری اتودینی
beat reception U موجگیری اتودینی زنه سازی
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
transmission/reception of messages U انتقالپیام
transmission/reception of messages U دریافت
direct home reception U پذیرشگرمستقیم
long distance reception U دریافت دور
right-of-centre U جناحراست محافظهکاران
centre third U سومینخطمیانی
right centre U مرکزقائم
centre U نقط ه میانی چیزی
centre U محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U محل
off centre U لنگی
centre U درمرکز قرارگرفتن
centre U وسط ونقطه مرکزی
centre U مرکز
centre U میان
off-centre U لنگی
centre U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
off-centre U لنگ زدن
centre U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
off centre U لنگ زدن
centre U وسط
centre U تمرکز یافتن
centre line U خطمرکزی
centre lane U بیندوخط
centre Keelson U مرکزالوارکیل
centre hole U مرکزگودال
centre wheel U چرخهمیانی
profit centre U واحد دخل و خرج کننده
centre mark U نقطهمرکزی
centre strap U نوارمیانی
centre pocket U گودال
centre pocket U مرکزی
centre spot U خالوسط
centre point U نقطهمرکزی
centre post U قسمتبدونآرایش
centre span U مرکزپل
centre-aisle U راهرویمیانی
shopping centre U مرکزخرید
health centre U مرکز سلامتی
garden centre U مکاندفنزباله
community centre U محلاجتماعات
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
remand centre U بازداشتگاهموقت
left-of-centre U معتقدبهسوسیالیزم
left centre U مرکزچپ
conference centre U مرکزکنفرانس
detention centre U پذیرشهتل
centre-back U میانیعقب
leisure centre U مرکزتفریحیورزشی
centre of gravity U مرکز ثقل
civic centre U میانگاه شهر
off centre load U بار خارج از مرکز
fluid centre U مرکز سیال
cost centre U مرکز هزینه یابی
centre of gravity U گرانیگاه
civic centre U مرکز شهر
centre plate U keel drop
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure U مرکز فشار
centre of activities U مرکز عملیات
centre game U بازی مرکزی
centre castle U پل فرماندهی
nerve centre U مرکز فرمان
centre of mass U مرکز ثقل
centre of mass U گرانیگاه
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
surrending the centre U تفویض مرکز
centre fielder U بازیکنمرکزی
centre field U مرکززمین
centre forward U مرکز
centre half U نیمهمیانی
centre electrode U الکترودمرکزی
centre court U حیاطمیانی
centre console U میزفرمانمرکزی
profit centre U مرکز سود
centre circle U دایرهمرکزی
centre back U نیمهعقب
centre flag U پرچموسطی
centre base U ستونمرکزی
centre chief U مهاجممیانی
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre holding variation U واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre of crest circle U مرکز انحنای ستیغ
centre of crest circle U مرکز خمیدگی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
centre service line U خطسویسزنیمیانی
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
urban centre of a community U مرکز شهرک
in the centre near the railway station U در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre back vent U پیلیپشت
centre face-off circle U دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
runway centre line markings U خطوسطخیابان
He was spending money right,left and centre. U چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com